دلبند من زیباست
ولی وفای وی از جمالش کمتر نیست
در دیدگان وی نور آفتاب می درخشد
ولی پیشانی او زیر سایه ی گیسوانش نیرنگی پر آژنگ و گره خورده.
قهرش از حنزل تلخ تر و لطفش از شهد شیرین تر است
در شکر خنده اش امید حیات جاودان و در نازش هرمان ابدی نهفته است
دوشیزه ای محبوب است که هر دم از کوچکترین اشاراتی سرخ می شود
زیبایی و عفاف که از دشمنان قدیمی اند در چهره ی وی به یکدیگر رست دوستی داده و در کنار هم آرامش یافته اند
و اگر رحم را نیز با این دو سازگاری بود او نیز در آن دل مقامی داشت
هرگز کسی شکوه های دل دردمند مرا نمی شنود
زیرا زیبایی و نا مهربانی آن ما یه ی ناز طبع خفته ی مرا بیدار ساخته و راز درون مرا پیش جهانیان عیان ساخته است